و هر بار مردن
هزار بار
و هر بار مردن
هزار بار
دخترک سه-چهار ساله داشت میلرزید. مادرش آوردش کنار جکوزی وو آروم پاهاشو گذاشت توی آب داغ و کم کم از همون آب ریخت روی بدنش. یه آقای نجات غریق اومد سمتشون. فکر کردم اومده که جویای حال بچه بشه. ولی وقتی چند بار با آنتن بیسیمش به قسمت بچه ها اشاره کرد فهمیدم داره به زن حالی میکنه که ورود بچه ها به جکوزی ممنوعه.
بیسیم بیشتر از اینکه وسیله ارتباطی باشه مثل یه نشان میمونه که جایگاهتو نشون میده. یه جایگاه قدرتمند و انعطاف ناپذیر به واسطه ارتباط با بالا. قدرتمند مثل اون موتوری ای که یا نشون دادن بیسیمش اتوبانو بند آورد که دار و دسته موتور سوارش بتونن راحت دور برگردون بزنن و برن دنبال کتک زدن مردم. انعطاف ناپذیر مثل همین نجات غریقی که مامور بود و معذور. حالت افراطیش رو تصور میکنم. بچه معصومی که بیسیم دستشه و به اشاره آنتن بیسیم به یه سری آدم اشاره میکنه که جون همدیگه رو بگیرن. حتی شاید از کارش لذت هم ببره.
خلوتی آخر شب خیابونای پر پیچ و خم و پر فراز و نشیب. هوای ملس شب تابستون که توی مجرای تهویه بوی خاطره نوزده سال زندگی حول و حوش پسیفیک رو گرفته میخوره توی صورتت و یه چرخی توی ماشین میزنه و از لای پنجره عقب میره بیرون. برای اینکه غرق نشی خودتو درگیر رانندگیت میکنی. توی سرازیری ها خلاص میکنی تا دورخیز کرده باشی برای سر بالایی ها. حواست هست که سرعتت ده تا بالاتر از حد مجاز نره. سعی میکنی بهینه ترین فرمول دور زدن رو پیدا کنی. به صدا های ماشینت گوش میکنی و واسه خودت تفسیرشون میکنی. یه جایی هم از اخبار خسته میشی و دومین دکمه از سمت چپ رو میزنی. از ای-ام میفتی روی اف-ام. فرکانس نود و سه و هشت که معلوم نیست چرا روی رادیوی تو میشه هشتاد و سه و هشت. مهم نیست. لینیرد اسکاینیرد داره "فری برد"ش رو میخونه. وسط یکی از ورس هاشه. در لحظه بزرگترین آرزوت اینه که ورس یک باشه. ولوم میدی و باهاش میخونی. صداتو تون میکنی که نزدیک ترین چیز به صدای اون بشه. از رفتن میخونه. غرق میشی. رفتنت رو تصور میکنی. اجبار به رفتن. اجبار دورنی اون و اجبار بیرونی تو. داد میزنی. کسی نمیشنوه. احساس میکنی گلوت داره جر میخوره. دو سه دقیقه آخر یکی از بهترین سولو های تاریخ موسیقی رو داره. زوزه میکشی و باهاش هم صدایی میکنی. نفس کم میاری. بلاخره تموم میشه. رونی رفته و تو هم رفتی. رونی پرنده آزاده و تو لاکپشت توی حوض خالی. رسیدی خونه. نفس هات آروم تر میشن، مثل صدای ترق ترق موتور ماشینت که داره سرد میشه. صدای جیرجیرک ها ولی با فرکانس ثابت ادامه داره. جیرجیرک ها اهل رفتن نیستن.