بدون سیم
دخترک سه-چهار ساله داشت میلرزید. مادرش آوردش کنار جکوزی وو آروم پاهاشو گذاشت توی آب داغ و کم کم از همون آب ریخت روی بدنش. یه آقای نجات غریق اومد سمتشون. فکر کردم اومده که جویای حال بچه بشه. ولی وقتی چند بار با آنتن بیسیمش به قسمت بچه ها اشاره کرد فهمیدم داره به زن حالی میکنه که ورود بچه ها به جکوزی ممنوعه.
بیسیم بیشتر از اینکه وسیله ارتباطی باشه مثل یه نشان میمونه که جایگاهتو نشون میده. یه جایگاه قدرتمند و انعطاف ناپذیر به واسطه ارتباط با بالا. قدرتمند مثل اون موتوری ای که یا نشون دادن بیسیمش اتوبانو بند آورد که دار و دسته موتور سوارش بتونن راحت دور برگردون بزنن و برن دنبال کتک زدن مردم. انعطاف ناپذیر مثل همین نجات غریقی که مامور بود و معذور. حالت افراطیش رو تصور میکنم. بچه معصومی که بیسیم دستشه و به اشاره آنتن بیسیم به یه سری آدم اشاره میکنه که جون همدیگه رو بگیرن. حتی شاید از کارش لذت هم ببره.