توی بریکینگ بد، یه جا جسی و جین پول جسی رو از والتر میگیرن. جسی حسابی ذوق میکنه و چند ثانیه تصویری که از زندگی ایده آلش داره رو به صورت برنامه برای آینده میریزه بیرون. میگه بیا بریم نیوزیلند. نیوزیلند استرالیاست؟ جین میگه نه، نیوزیلند نیوزیلنده. جسی میگه میریم اونجا. من میتونم خلبان بشم و تو مشغول هنرت بشی.
آره. نیوزیلند جاییه که مردم رویاهاشون رو توش میسازن. کاش منم میتونستم برم نیوزیلند.
+ نوشته شده در پنجشنبه سی ام فروردین ۱۳۹۷ساعت 8:59  توسط M
|
رفیقی گفت که فلان هنرپیشه یاد من میندازتش. هم ظاهرش و هم شخصیت یاغیش. گفتم کاش من یاغی بودم. گفت تو یاغی درون داری. یاغی درون؟ شنیدنش درد دادشت. یاغی بودن صفتیه که از رفتار کسب میشه. یعنی سرپیچی عملی از معیار های جامعه. "یاغی درون" منو یاد وضعیت "عاج از تو" برای لاستیک ماشین انداخت. یه جوک مکانیکی خیلی خیلی بامزه. اصلا الان فکر کردم یه جور تیکه یا توهین از توی این در بیارم بذارم دم دست. ها؟ مثلا طرف بگه من خیلی ملاحظه کارم و من بگم "هستی ولی از تو". هار هار هار
ولی جدی این از درون و از بیرون مفهمو جالبه برای ارزیابی سطح تحقق آرزو ها و فعلیت پتانسیل ها(کلمه های عربی و فارسی و انگلیسی توی یه جمله کنار هم حالمو بد میکنن). مثلا من، ورزشکار، مهربون و با ملاحظه، بافرهنگ، با هوش، گرین، جسور، خلاق، جذاب، و خیلی چیزهای دیگه هستم، ولی از تو.
یه زمانی راحت تر و روون تر مینوشتم. احتمالا الان نویسنده خوبی هستم، ولی از تو.
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و ششم فروردین ۱۳۹۷ساعت 2:21  توسط M
|