دو آی وانت تو ماچ؟
یه خونه باشه. یه خونه قدیمی نیمه ویرون از سنگ و چوب و آجر قرمز. یه گوشه ش یه نیمکت باشه. رو به دیوار. بشینیم رو نیمکته و خیلی محو علفی که لای سنگا زنندگی میکنه رو نگا کنیم و ذهنامونو همراه ذره های غباری که توی باریکه نوری که از سوراخ سقف میاد دیده میشن پرواز بدیم. بودن همو از نوسان ملایم شونه هامون که به هم چسبیده بفهمیم و گذشت زمانو از عوض شدن جای عنکبوت روی تارش. از اتاق بغل صدای باب دیلن بیاد. آروم و یه کم بم.
پ.ن. موزیک زمینه رو یه بار تحمل کنید دست کم. ارزششو داره. ارزش همه چیزو داره
+ نوشته شده در پنجشنبه بیستم تیر ۱۳۹۲ساعت 7:26  توسط M
|