سرریز های توله خرس

eternal sunshine of the spotless mind

خواستم بگم این فیلمه بود. جیم کری توش بازی میکنه. دختره اسمش کلمنتاینه. بعد همین دختره. همین اسمه. آره.

این فیلمه یه چیز دیگه هم اره. پوسترش. عکس روی کاورش. نمیدونم چی بهش میگن دقیقن. هر چی. خوابیدن رو یخ و/یا برف. شاید دست پسره زیر سر دختره. یه همچین چیزی. حالا این صحنه، این پوزیشن. آره. گاهی فکر میکردم شاید یه موجودی، زمینی یا فرازمینی، با یه دوربین اون بالا بوده و همچین عکسی گرفته. همین. فانتزیش جالب بود. 

***

بلاخره یه کیف خریدم. فعلن کارمو راه میندازه. یه بار سنگینی از رو دوشم برداشته شد.

پ.ن. یکی هم بود که استاد قلمرو سخن بود. یکی از ترفند هایش این بود که وقتی میخواست آقای ایکس را به سرپیچی از دستور متهم کند، برمیگشت مثلن به من میگفت "آقای میم، حرف زدن من مشکلی داره؟ مفهوم نیست؟ لهجه ای چیزی دارم که نمیشه فهمید چی میگم؟" و همه اینها تلوحن به این معنی بود که آقای ایکس یک آدم زبان نفهم است. خیلی مودبانه و بدون اینکه وصله ای به خودش بچسبد، و صاف وسط خال.

+ نوشته شده در  جمعه بیستم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 7:56  توسط M  |